اشعار

زمستان

هر دانه برف شعری ناتمام و مچاله شده از زمستان است قلمها یخ زده اند و دستها می لرزند برای رسوایی زمستان نمی توان نوشت شعر اخوان ثالث را بلند […]

اشعار

گناهکار باش…

هیچوقت مثل هایی که طعم خاک دارند را باور نکردم من بیگناهان زیادی را می شناسم که در آغوش دار آرمیدند نمی خواهم تو را بیگناه در آغوش کشم بیا […]

اشعار

مهم نیست…

مهم نیست که هیچ ترانه ای با من آغاز نمی شود مهم نیست که سر ضرب هیچ رویای سبزی نرسیده ام مهم این است که معشوقه ام را خودم آفریدم […]

اشعار

حد

بابا آب داد بابا نان داد بابا برای نان دستش را داد شاعر: مهدی اخوان(صاحب رنگها) موضوع شعر حد در خصوص مجازات سرقت حدی است که در مرتبه اول قطع […]

اشعار

جنوب شهر

هوا که سرد می شود پرستوها به جنوب کوچ می کنند اما هیچ پرستویی به محله ما نمی آید آخر اینجا همیشه یخبندان است لانه ها به هم چسبیده و […]

اشعار

حبس ابد

از ابری که در دودکش تولد یافته انتظار باران نیست تو نیز منتظر نمان دخیل بسته ام به ضریح زنگ زده زندان و نماز باران می خوانم برای ابد شاعر: […]